سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سَر و سِر
مجموعه دست نوشته های محمدجواد ایزدپناه 
قالب وبلاگ
لینک دوستان

 جلیل صفربیگی

جلیل صفربیگی

جلیل صفربیگی شاعر معاصر متولد سوم بهمن سال 1352 در روستای چالسرا در استان ایلام است. وی دانش‌آموخته و دارای مدرک کارشناسی ریاضی است. وی هم‌اکنون معلم و به تدریس ریاضی اشتغال دارد.

اشعار وی غالبا در قالب‌های رباعی و شعر سپید است. از او 18 کتاب به چاپ رسیده که شامل 13 مجموعه شعر، یک ترجمه، و 4 گردآوری است. دو کتاب ((گاو صندوق بر پشت مورچه کارگر)) و ((شتر ها از فینقیه شیشه اورده اند))تازه منتشر شدند.

 

جلیل صفربیگی: شعر فارسی با شعر کوتاه آغاز شده است  

به نظر من، شعر کوتاه هیچ‌گونه برتری یا کم‌تری نسبت به سایر ژانرهای شعر ندارد. این‌که گفته می‌شود اقبال به شعر کوتاه زیاد شده است، تنها منحصر به اکنون نیست؛ بلکه ما از دیرباز در شعر فارسی به شعر کوتاه اقبال داشته‌ایم. ما قالب‌هایی چون دو‌بیتی و رباعی را داریم و قدیمی‌ترین قالب شعر ایرانی، قالبی به نام «خسروانی» است.

در همه‌ی ادوار، شعر فارسی رسانه بوده است؛ اما شعر کوتاه، رسانه‌ای خاص بوده و این بار خاص را قالبی چون رباعی بر عهده گرفته است. قصیده قالبی است که در دربار استفاده می‌شده و بیش‌تر از آن برای مدح شاهان بهره گرفته می‌شده؛ اما قالبی چون رباعی در خدمت مردم بوده و با آن انتقادهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی بیان می‌شده که به سادگی دهان به دهان منتقل می‌شده است. بداهه‌سرایی نیز که یکی از خاستگاه‌های رباعی است، به استقبال از آن کمک کرده است.

نمونه ای از رباعی های سروده شده:

---------------------------

مانند همیشه چشمهایـم به در است
بر سفره ی ما جگر نه خون جگر است
ته مانده ی سفره ی شما را آورد
آری پدرم مورچه ی کارگـر است

---------------------------

کم نامه‌ی خاموش برایم بفرست
از حرف پرم گوش برایم بفرست
دارم خفه می‌شوم در این تنهایی
لطفاً کمی آغوش برایم بفرست

---------------------------

هرچند که خشک‌چوب این جالیزم
از جای خودم درخت بر‌می‌خیزم
از زندگی مترسکی خسته شدم
دارم به خودم کلاغ می‌آویزم

---------------------------

ما با تو که روبه‌رو شدیم آقاجان!
پیش تو بی‌آبرو شدیم  آقاجان!
خواندیم تو را و خودمان خوابیدیم
چوپان  دروغگو  شدیم  آقاجان!

---------------------------

کم زندگی مرا نمایش بدهید
تابوت برای من سفارش بدهید
باید بروم گور خودم را بکنم
لطفاً دو سه سطر مرگ را کش بدهید

 

---------------------------

یک شب نزدی سری به تنهایی هام
تا باز شود دری به تنهایی هام
هر روز اضافه می شود با هر شعر
تنهایی دیگری به تنهایی هام

---------------------------

با تو دل من پر از کبوتر شده است
حال من و شعرهام بهتر شده است
حالا تو منی و من تو هستم با تو
تنهایی من چند برابر شده است

---------------------------

دریاست کویر لوت باران شده است
فریادی که سکوت باران شده است
تنهایی من اتاق سه در چاریست
با رفتنت عنکبوت باران شده است

---------------------------

یک عمر پس انداز پدر تردید است
چیزی که نیندوخته ایم امید است
صندوقچه ی جواهرات مادر
جفتی صدف پر آب مروارید است

 

 

 


[ جمعه 92/5/4 ] [ 5:21 عصر ] [ محمدجواد ایزدپناه ] [ نظرات () ]


.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

توی کوچه تگرگ می آید/ بوی غمبار مرگ می آید/ می خورد تا خزان به این ابیات/ برگ،برگ، برگ می آید (محمدجواد ایزدپناه)
امکانات وب


بازدید امروز: 6
بازدید دیروز: 1
کل بازدیدها: 100807