سَر و سِر مجموعه دست نوشته های محمدجواد ایزدپناه
| ||
دیرگاهی است دلم یک گوشه ی دنج می خواهد جایی برای گریه کردن! و امشب، چمدانم را خواهم بست؛ و آرام و بی صدا در فضای مه آلود جاده گم خواهم شد فقط یک خواهش... اگر دلت به رحم آمد زودتر بیا به این شجاعت نگاه نکن، من از تنهایی می ترسم! محمدجواد ایزدپناه م.ا-جواد
[ یکشنبه 92/4/9 ] [ 8:55 عصر ] [ محمدجواد ایزدپناه ]
[ نظرات () ]
و در وا شد، کسی آمد. همه مانند یک تمثال بی حرکت! صدا در عمقِ چاهِ سینه ها پنهان! خدا انسان خدا انسان و کودک لب گشود، اعجاز پیدا شد! و موسی(ع) شد و عیسی (ع) شد زمین چون عرش اعلی شد. محمدجواد ایزدپناه م.ا-جواد [ سه شنبه 92/3/28 ] [ 10:50 عصر ] [ محمدجواد ایزدپناه ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |