سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سَر و سِر
مجموعه دست نوشته های محمدجواد ایزدپناه 
قالب وبلاگ
لینک دوستان

این شعر را تقدیم می کنم به شهید حسین ارسلان که اولین شهید شاعری بود که در سال های دفاع مقدس به فیض شهادت نایل آمد؛

در عهدِ عاشقانِ غزل، در زمانِ عشق
مردی غزل فروش که می خورد نان عشق
با کوله بار حسرت از این کوچه رخت بست،
هی رفت و رفت و رفت به سمت جهانِ عشق
از خود گذشت و مرحله ها را گذشته دید
افتاده بود در سر او آسمانِ عشق
هی اوج می گرفت و غزلواره می سرود
هی حرف می زد از خودش و با زبانِ عشق
او دیگر او نبود که یک مرد تازه بود
مردی به شکل آدم و تاب و توان عشق...
مردی که پشت هیبت ققنوس لانه داشت
قد می کشید در بدنش نوجوان عشق
آن شب به سمت آینه ها رفت و حرف زد
آن شب که گفت مثنوی از داستان عشق
آن گاه روی دست شما یک شهید و آه !
تشییع می شد از همه سو استخوان عشق

محمدجواد ایزدپناه


[ پنج شنبه 91/7/27 ] [ 12:25 عصر ] [ محمدجواد ایزدپناه ] [ نظرات () ]

از خودم؛ به بهانه سفر رهبر عزیزمان به استان خراسان شمالی...

رهبر

باز کن در را که توی کوچه باز

بوی عطر چای و شالی می وزد

یک نسیم روح بخش جانفزا

از خراسان شمالی می وزد

باز کن در را که دست آفتاب

باز دارد حلقه بر در می زند

مردی از ایل و تبار روشنی

از افق، از سمت دل سر می زند

باز کن در را که از آن سوی در

یک نفر دارد صدایم می کند

دست هایی مهربان از جنس نور

با غزل ها آشنایم می کند

باز کن در را که ضرباهنگ در

داستانی آشنا سر می دهد

کوچه و پس کوچه ی باب الرضا(ع)

بوی دلبر،بوی رهبر می دهد

محمدجواد ایزدپناه

91/5/24

 


[ دوشنبه 91/7/24 ] [ 7:23 عصر ] [ محمدجواد ایزدپناه ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

توی کوچه تگرگ می آید/ بوی غمبار مرگ می آید/ می خورد تا خزان به این ابیات/ برگ،برگ، برگ می آید (محمدجواد ایزدپناه)
امکانات وب


بازدید امروز: 6
بازدید دیروز: 87
کل بازدیدها: 103013