سَر و سِر مجموعه دست نوشته های محمدجواد ایزدپناه
| ||
روایتی از 9 دی 88 *************************** توی دل ها اضطراب و شور بود حال و روز شهرمان ناجور بود راوی آن شب اندکی تشویش داشت کوچه ی ما فتنه ای در پیش داشت پیش رو مِه بود و پشت سر غبار قلبمان در سینه می زد بی قرار از چه گویم؟ اختلال خیر و شر سال جنگ نرم، سال خیر و شر یک نفر آمد نقاب سبز زد مدتی خود را به خواب سبز زد آن بدل کار سراپا ادعا حرف می زد بین ما با ادعا از غزل می گفت و شعر و شاعری ادعایش ادعای سامری بین مان با نقشه و نیرنگ ها فاصله انداخت تا فرسنگ ها راوی آن شب باز هم تشویش داشت کوچه ی ما فتنه ای در پیش داشت پیش رو مه بود و پشت سر غبار اسب آمد؛ آری اما بی سوار خیر و شر بود و شکاف و فاصله گریه بود و سوت و دست و هلهله ظهر روز فاجعه ما و حسین(علیه السلام) ارتباط سبز آقا(مدظله) و حسین(علیه السلام) محمدجواد ایزدپناه م.ا-جواد
[ چهارشنبه 91/10/6 ] [ 8:47 عصر ] [ محمدجواد ایزدپناه ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |