سَر و سِر مجموعه دست نوشته های محمدجواد ایزدپناه
| ||
توضیح: شاعر شدم که از احساس بگویم ولی این قدر درگیر رنگین کمان عشق شدم که فراموش کردم هدف قطرات باران بود و اینک این منم؛ یک شاعر با مشت هایی پر از هیچ ------------------- من بدون تو هیچم،تو بدون من هیچی دور باطل است انگار، دور خویش می پیچی فاعلن مفاعل شد هر چه گفتی و گفتم گیرمان نیامد باز آخرش به جر کاچی! با توام جناب شعر، شهرت تو افزون باد کار و بار تو افتد دست حضرت قیچی کم بلوف بزن از عشق! در تحیرم از تو بی خودی برای خود حرف می زنی که چی؟ محمدجواد ایزدپناه م.ا-جواد
[ سه شنبه 91/10/5 ] [ 9:10 عصر ] [ محمدجواد ایزدپناه ]
[ نظرات () ]
محصول اشتباه (بامضمون بی وفایی عشق زمینی...) ---------- این راهِ کوره راه به درد چه می خورد؟ این عشق پر گناه به درد چه می خورد؟ وقتی در اوج می شکند بالِ شعر من اندوه و اشک و آه به درد چه می خورد؟ گیرم بخندم از پس این روزهای سخت لبخند گاه گاه به درد چه می خورد؟ گاهی هوایِ دیدن تو می کنم ولی، بیهوده این نگاه به درد چه می خورد؟ من حذف می شوم شبی از دفتر تو و ... محصول اشتباه به درد چه می خورد؟ پاییز هفت رنگ و سوالی ز جنس مرگ؛ پیراهن سیاه به درد چه می خورد؟ محمدجواد ایزدپناه م.ا-جواد
[ شنبه 91/9/18 ] [ 8:3 صبح ] [ محمدجواد ایزدپناه ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |